بسیار دیده می شود که معاندین دین مبین اسلام در ادعاهای خود از برخی منابع بهره می برند در حالی که به آن منابع حتی کوچک ترین اطلاعی ندارد . یکی از این کتب کتاب تاریخ طبری می باشد
دوستانی که با ملحدین و اسلام ستیزان برخورد داشته اند می دانند که بسیاری از ملحدین و اسلام ستیزان به محض اینکه به آنها می گوییم سند تاریخی ادعای خود را بیاورید ، فورا جلد و صفحه ایی از تاریخ طبری را در پیش روی ما قرار می دهند .
ما در این نوشتار به بیان نکاتبی در باره این کتاب می پردازیم .
……………………………………………
اجازه دهید این موضوع را موشکافی کنیم
…………………………………………
این کتاب توسط محمد بن جریر طبری تاریخنگار و محقق مسلمان ایرانی در اواخر سده سوم پس از هجرت به رشته تحریر درآمدهاست.
این کتاب تاریخ را از زمان خلقت شروع کرده و سپس به نقل داستان پیامبران و پادشاهان قدیمی میپردازد. در بخش بعدی کتاب طبری به نقل تاریخ پادشاهان ساسانی میپردازد، و از آنجا به نقل زندگی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم) میپردازد. پس از شروع تاریخ اسلامی (مقارن با هجرت به مدینه) به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۲۹۳ هجری شمسی را در بر میگیرد.
اما باید گفت که کتابهای تاریخ تماماً درست و دقیق نیستند و بسیاری از روایات دروغ یا ضعیف را نقل کرده اند، بنابراین زیاد قابل اعتماد نیستند مگر آنکه افرادی متخصص با بررسی دقیق، صحیح را از ضعیف و دروغ جدا کند.چنانکه بعنوان مثال امام طبری در مقدمة تاریخش می گوید:"خواننده ی کتاب ما باید بداند که دراین کتاب اخبار و روایتی را جمع نموده ام و سند و راویان آن را بیان کرده ام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نموده اند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمی پسندد، باید بداند که چنین خبری را ما از پیش خود نیاورده ایم و بلکه کسانی آن را آورده اند که آن را برای ما نقل کرده اند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کرده اند نقل کرده ایم."(مقدمه تاریخ طبری ص5)
بنابراین امام طبری با مقدمه ای که برای کتابش نوشته است مسئولیت را به گردن خواننده گذاشته است و به شما می گوید: اگر در این کتابم خبر یا روایتی دیدی که برایت زشت می نمود و قابل قبول نبود، نگاه کن که از چه کسی آن را روایت کرده ایم و مسئولیت به گردن کسی است که ما از او روایت کرده ایم، و من فقط باید کسی که آن را روایت کرده نام ببرم، اگر ثقه و مورد اعتماد بود روایتش را قبول کن و اگرثقه و مورد اعتماد نبود روایتش را قبول نکن.اما با این وجود تاریخ طبری از کتب ارزشمند و مفید تاریخی محسوب می گردد ولی نه برای همه! بلکه برای کسی که از روایت و سند و آداب پذیرش روایت مقبول و مردود آگاهی داشته باشد، زیرا تمامی محتوای این کتاب و دیگر کتابهای تاریخی صحیح و درست نیستند و روایات دروغ و ضعیف در داخل آن کتابها فراوان است که جز محققین نمی توانند روایات درست را تشخیص دهند
و کسانی که توانایی تشخیص روایت صحیح از ضعیف را ندارند باید کتابهایی را بخوانند که قبلا توسط محققین و علمای متخصص جرح و تعدیل و روایت شناس پالایش و تصفیه شده باشد. بعبارتی مردم عادی باید کتاب تاریخ طبری (تخریج شده) را بخوانند تا بدانند کدام قسمت درست است و کدام قسمت آن مردود می باشد.
آتئيست گرامی تاریخ نقل وقول است ، اعتبار و وثاقت روایات را متخصص این فن کنکاش و بررسی می کنند ، شاید بگویید آنچه به ضرر مسلمین بوده را جدا کرده اند ، نه حتی خیلی جاها به نفع مسلمین بوده نیز جدا شده و فاقد اعتبار گشته، نا گفته نماند که کتاب تاریخ طبری تفکیک و تجزیه شده و صحیح و ضعیف از هم جدا شده در دو جلد کتاب
البته به زبان عربی .
پس کسانی که خود را از منتقدین اسلام تلقی می کنند و اعتراض هایی وارد می کنند و خیلی ها که استنادشان به تاریخ طبری است از صفحه اول جلد اول گرفته تا صفحه آخر جلد شانزدهم .
باید به این عزیزان گفت: "هرچه رشته بودید پنبه شد."
پس بار دیکر یادآوری می کنم که امام طبری رحمه الله به روشنی برای خواننده بیان میکند که روایاتی که در کتاب او ذکر شده اند همه صحت ندارند، و عهدهی آن بر کسانی است که آن را نقل کرده اند، و او فقط به عنوان ناقلی امانتدار از راویان این روایتها را نقل کرده و نقل او به صورت تحقیق و بررسی نبوده است. از این رو بعضی از کسانی که طبری از آنها نقل کرده است دروغگو هستند و در ضمن زیاد روایت نموده اند، از آن جمله:
·محمد بن حمید رازی شیخ و استاد طبری: طبری در هردو کتاب تفسیر و تاریخ خود از فرد مذکور زیاد روایت نقل کرده است با وجود این که این محمد به دروغگویی و جَعل روایت متهم است، و اکثریت علمای جرح و تعدیل او را ضعیف و بیاعتبار میدانند.
·لوط بن یحیی ابومخنف: روایات زیادی در تاریخ طبری که تعداد آن به 585 روایت میرسد از لوط بن یحیی نقل شده است، و او در این روایات به بیان وقائع و رویدادهای مهم تاریخ اسلامی از وفات پیامبر گرفته تا سقوط دولت اموی پرداخته است. اما علمای حدیث لوط را معتبر نمیدانند.
ابن معین میگوید: «چیزی نیست».
و ابن حبان میگوید: «روایتهای ساختگی و جعلی را از افراد ثقه و مورد اعتماد نقل میکند».
و ذهبی میگوید: «اخباری بیارزشی است».
با مثالی که ذکر شد روشن گردید که اطلاعداشتن از شیوه و شرایطی که علما در نوشتن تاریخ و فهم آن خود را بدان ملزم میدانسته اند، بسیار مهم است و باید به هنگام مطالعهی کتاب این امام یا دیگر نویسندگان آن شرایط و شیوهنگارشی که آن بزرگان در چارچوب آن اقدام به نوشتن تاریخ نموده اند را به خاطر داشت.
توصیه می کنم درباره کتابی تاریخ طبری کمی تحقیق و مطالعه نمایید از جمله کتب بسیار مفید در این باره می توان به :
1- کتاب {مرویات ابی مخنف فی تاریخ الطبری عصر الخلافه الراشده } تالیف دکتر یحیی بن ابراهیم الیحیی
2- کتاب تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنه من مرویات الامام الطبری و المحدثین ؛ محمد ٰ أمحزون
اشاره کرد....
مراجعه شود به کتاب مرویات ابو مخنف (لوط بن یحی ازدی)فی تاریخ الطبری : عصر الخلافه الراشده ص 487 تالیف دکتر یحیی بن ابراهیم الیحیی چاپ دارالعاصمه ریاض 1410 هـ